کیان جونمکیان جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

روزهای زندگی پسرم کیان

نی نی ما کم کم داره دندونای نازش میزنه جونه

پسر گلم الان پنچ ماهش دندونای نازش داره کم کم جونه میزنه کمی بی تابی میکنه امیدوارم مراحل دندان در آوردن راحتی داشته باشه که پسرم خیلی اذیت نشه گل پسرم چند روزی هستش که کم کم وقتی غلط میزنه روی شکمش می افته  میتونه کمی دستاش بیاره بالا وسرش بالا نگه داره ولی عزیز دلم زود خستش میشه و سرش میاره پایین یک کمم می تونه سرش زمین بزاره ولی زود خستش میشه و غر میزنه که من بلند کنید و اونوری کنید چون نمیتونه خوش برگرده و یک چند وقت دیگه خودش می تونه برگرده تازه وقتی برش میگردونیم بلافاصله دوباره اونوری میشه           گل پسرم دو روز پیش که پنچ ماهگیش تمام شده بود و وارد شش ماهگی شده بود بردیم پیش...
26 فروردين 1393

کیان پنچ ماهه گلم

کیانم    پنچ   ماهه    شد         کیان جونم امروز پنچ ماهه شد گل پسرم برا خودش مردی شده امروز که بیستم فروردین نودو دو دیگه کم کم وقتی غلط میزنه میتونه سرش بالا نگه داره خنده هاش خیلی قشنگ تر شده تازه خودش برامون لوسم میکنه سرش تکون تکون میده وقتی بهش میگی خودت لوس کن فکر کنم کم کم میخواد دندانم در بیاره خدا کنه مراحل دندان در آوردنش راحت باشه پسرم خیلی اذیت نشه                                                             ...
24 فروردين 1393

اولین عید پسرم و عید دیدنیهاش و مسافرتش بعد به دنیا اومدنش

  عید امسال اولین عیدی بود که تنها نبودیم و پسرم پیشمون بود و با وجود اون خیلی بیشتر بهمون خوش گذشت سالهای قبل تنها مسافرت می کردیم ولی امسال خیلی متفاوت بود چون با وجود پسر عزیزم خیلی بیشتر خوش گذشت بر خلاف تصورم که همیشه فکر می کردم با بچه کوچک خیلی تو سفر محدودتر باشیم و خوش نگذره ولی امسال از همه سالها بهتر بود چون نفس عزیزم باهامون بود امسال اولین عید پسرم تو زندگیش و اولین مسافرتش بود که اصفهان شیراز و بوشهر رفت اصفهان که به دین مادر شوهرم و خواهر شوهرم و بقیه اقوام رفتیم که مادر بزرگ کیان جونی میشه وشیرازو به دین خانواده خودم و اقوام دیگه رفتیم همه کیان جونم بعد از چهار ماه دیده بودند خیلی به نظرشون بزرگتر شده بود و بعد...
18 فروردين 1393